خانم معلم رو به شاگردهای کلاس اول گفت: بچه ها، حالا هر کس باید آخرین صحنه ای رو که دیروز یا دیشب تو منزلشون دیدن نقاشی کنه. زود باشین بچه های خوب. نیم ساعت بعد خانوم مشغول نمره دادن به نقاشی ها شد، بعضی از بچه ها خانواده شان را مشغول تماشای تلویزیون کشیدند، چند نفری میز شام را کشیدند و . تا اینکه خانم با تعجب به نقاشی یکی از بچه ها خیره شد و پرسید: ببینم کوچولو، تو مطمئنی این صحنه رو توی خونه تون دیدی؟ و کودک شش ساله قسم خورد که دیده، خانوم سری تکان داد و چند دقیقه کلاس را ترک کرد. دو ساعت بعد ماموران پلیس جنازه یکی از همدستان پدر دانش آموز را - که هفته قبل با هم یک جواهر فروشی را سرقت کرده بودند - از داخل باغچه خانه بیرون کشیدند و پدر کودک را هم بازداشت کردند!

داستان کوتاه آموزنده

داستان کوتاه آموزنده/شماره10

داستان اموزنده کوتاه/شماره9

داستان آموزنده کوتاه/شماره8

بچه ,ها ,نقاشی ,رو ,مشغول ,ساعت ,یکی از ,بچه ها ,کشیدند و ,ساعت بعد ,از بچه

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سبک دل نوشته های یه ذهن خط خطی آفتابگردون بدنسازیس راه اندازی سیستم پیشرفته تلفن فناوری نو پیشگامان صنایع دیزلی و نیروگاهی پارسیا اجاره خانه در ترکیه اداره تکنولوژی ابتدایی استان اصفهان 4seo